سیناسینا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره

ما و سینامون

قاصدک...

به یاد کودکی قاصدکی رو که شاید راهشو گم کرده و سر از خونه ما در آورده تو دستم میگیرمو, کلی حرف از اون حرفها که فقط و فقط میشه به خدا بگی و بهش میگم و اول هر حرفی مثل بچگی میگم برو به خدا بگو که ... چه قدر بچگی و بچگی کردن شیرینه ... وقتی دبستانی بودم مامان بهم میگفتن قاصدکها رو هر کدوم از پرهاشون یه عالمه حرف و آرزوی قشنگ هست هر جا بره آرزوهای قشنگ رو هم اونجا میبره و وقتی همه جاهاش پر شد از آرزوهای خوبه خوب میره بالا و بالاها,میره پیش خدا تا آرزوهای خوب برآورده بشه اون موقع ها و الان چه ذوقی داشتم  وقتی قاصدک میومد خونمون... الان میفهمم آرزوهای خوب ,حرفهای قشنگ شور و شوقی ایجاد میکنه وصف ناپذیر...     ...
23 خرداد 1393

باغ خزندگان

تصوری که از باغ خزندگان داشتم با اون چیزی که دیدم خیلی خیلی فرق میکرد!!!! خزندگان تو یه محیط کاملا غیر طبیعی که حتی سعی نشده بود طبیعی بشه!!!!زندگی که نه زنده مانی میکردند!! مثلا این تمساح ...چیزهایی که مجبورا واسش فراهم کرده بودن آب و غذا و دمای مصنوعی محل نگهداریش بود  ایگوانا...محل زندگیشون معمولا مناطق جنگلی هست ولی در محیطهای باز هم خودشونو سازگار میکنن با محیط و دوست دارند اطرافشون آب باشه ... حالا ایگوانا باغ و محیطش رو ببینید! واتر مانیتور ...همون طور که از اسمش مشخصه نیاز به آب داره ولی دریغ از آب !! بزمجه ...با انگشتاش و ناخناش تند تند داشت به شیشه میزد !! مارها ...نگهداری بعضی از مو...
15 خرداد 1393
1